در این وبسایت میتوانید نقد و معرفی و اخبار و پیشنمایش بازیهای مختلف را که توسط بنده نوشته شده اند رو مشاهده فرمایید

«راز قتلهای هولناک»Still life»

«راز قتلهای هولناک»Still life»

http://pcmedia.gamespy.com/pc/image/article/614/614838/still-life-20050516082915771-000.jpg
مشخصات بازی

نام اصلی:.................. Still life
سبک:..................Adventure(ادونچر)
وضعیت:..................فارسی شده توسط دارینوس
تاریخ انتشار:..................May 4, 2005
ناشر:...................Adventure Cempany
سازنده:..................Microodis
گروه سنی:..................18+
پلتفورم :..................PC و Xbox
نویسنده:..................Undo


 

مشخصات سیستم اجرا کننده ی بازی

Windows® 98, ME, 2000 or XP
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

Pentium® III 750 MHz (Pentium® III 1.2 GHz Recommended)
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

128 MB RAM
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

8x CD ROM Drive
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

DirectX8.1
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

32 MB Graphics Card (64 MB or Equivalent Recommended)
Keyboard /Mouse/Speaker
IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII


 
مقدمه ی بازی:
بازی still life تلاشی در جهت یافتن راز قتلهای مختلف است که برای گروه M)+18 )بزرگسال طراحی شده است.این بازی تا حدودی شبیه به بازی زیبای سایبریا و جک قاتل است ولی با داشتن نقطه قوتها و ضعفها و نو اوریهایی به یک بازی متمایز از دیگر بازیهای این سبک مبدل گشته است.نخست باید بدانید که بازیهای سبک adventure همیشه جزو برترین بازیهای دنیای بازیهای کامپیوتری بوده اند و انجام دادن این بازیها نیازمند فکر و توجه بسیار زیاد به بازی است.قبل از انتشار بازی still life بازیهای مشهور دیگری به نامهای جک قاتل و جنایتکار هتل اروفه به بازار عرضه شده بودند ,و همگان مشغول خریدن و بازی کردن این دو بازی زیبا و جدید سبک ادونچر بودند و کسی انتظار نداشت بلافاصله پس از این بازیها که تازه بودند بازی جدیدی به بازار عرضه شود ولی عرضه شد.بازی به نام still life که تا حدودی دنیای بازیهای سبک ادونچر را متحول گرداند.با ورود عجیب این بازی به بازار, بازار بازیهای قبلی بسته شد و همگان شتابان در تلاش برای خرید این بازی بودند ,زیرا از مدتها قبل منتظر انتشار این بازیها بودند ولی انتظار نداشتند به این زودی و همزمان با چند بازی ادونچر دیگر منتشر شود.داستان عالی بازی به همراه مراحل زیبای بازی باعث گردید که این بازی فروش فوق العاده ای را داشته باشد.هر 3 بازی بسیار بازیهای زیبا و به یادماندنی هستند و بسیاری از شماها هم به طور حتم اگر این بازیها را انجام نداده باشید با نام آن آشنا هستید.این بازیها برای دنیای بازیهای ادونچر بی نهایت مفید واقع شدند و هر کدام به بازی مطرحی مبدل گشته اند. معماهای بازی still life نسبتأ آسان هستند و زیاد سخت نیستند ولی گاهی وقتها باعث میشوند که مدت زیادی را صرف تمام کردن حتي یک معما کنید.بازی به دلیل فیزیک خشنی که دارد برای افراد زیر 15 سال توصیه نمیشود.شاید ضربات چاقو و کشتن فجیع زنان بسیار دردناک و وحشتناک باشد ولی شما باید بدانید که چگونه از پس این کار برآیید چون شخصیت شما در بازی فردی به نام ویکتوریا مکفرسن کاراگاه ویژه ی سازمان FBI است که باید در بازی راز این معما را حل کنید یعنی اینکه قاتل شیکاگو را پیدا کنید.شما باید قاتل را پیدا کنید.قاتلی که کسی نمیداند او کیست حتی سازمان FBI.کمپانی معروف و ادونچرساز مشهور Microids به همراهی Adventure game company قبل از به بازار امدن بازی سر و صدای زیادی را به راه انداخته بود. با ورود بازی به عرصه ی بازیهای ادونچر برای همگان معلوم شد که این سروصدا بی خود هم نبوده است.البته ضعفهایی است ولی در مقابل آن قوتهای بازی هستند که باعث میشوند که ضعفهای بازی پوشیده شوند.سر وصدای بسیار و فروش باورنکردنی بازیstill life باعث شد که دارینوس هم آستینش را بالا بزند و قدم در راه فارسی کردن آن بردارد وانصافأ هم بسیار عالی آن را فارسی کرده است و به همین دلیل هم بسیار پر فروش شده است.شما در بازی فردی به نام خانم ویکتوریا را از سازمان FBI هدایت میکنید و باید قاتل حرفه ای را که عامل تمامی قتلهای بازی بوده است پیدا کنید و بازی را به پایان برسانید.نخست نباید بترسید و اگر هم برای اولین بار است که بازی را با سبک ادونچر تجربه میکنید هیچ نگران نباشید چون حل کردن معماها کار زیاد مشکلی نیست و اگر هم بسیار ناشی باشید تا 20 دقیقه یک معما را حل میکنید ولی حل کردن بعضیها بسیار مشکلتر از بقیه است.کمپانی سازنده ی بازی همان کمپانی سازنده ی بازی مشهور سایبریا است و به همین دلیل هم بسیاری از چیزها و مراحل تا حدودی به آن شبیه است البته تا حدود بسیار کمی که این باعث نمیشود از هیجان بازی کاسته شود.بازی still life باید گفت که در عرصه ی بازیهای سبک ادونچر برای خود جا باز کرده است ولی به اعتقاد بسیاری از نقادان به بازی سایبریا نمیرسد که میتوان با خواندن نقد نظرتان عوض شود.شاید سبک ادونچر این روزها زیاد مورد توجه سازندگان بازی قرار نمیگیرد علت ان هم شاید سخت بودن ساخت مراحل و قادر نبودن به ساخت داستانی شایسته برای بازی است .به همین دلیل بسیاری از سازندگان بازی سعی میکنند که تا میتوانند از این سبک دوری کنند که باعث شده است که بازیهای سبک ادونچر به بازیهایی سخت و تاقت فرسا مبدل گردنند البته طرفداران سبک ادونچر فوق العاده زیاد هستند و بازیهای این سبک نیز به وفور دیده میشود ولی با این وجود ساخت چنین بازیهایی خرج زیادی را روی دستشان میگزارد. حل معماها، کاری هیجان اور است که آدم را مانند آهنربا به سوی خود میکشاند.به هر حال باید شما معماها را در بازی still life حل کنید تا در اخر قاتل اصلی را پیدا کنید و او را به سزای اعمالش برسانید..پس از الان آماده شوید تا بتوانید معماها را به نحو احسن حل نمایید تا قاتل شرور را پیدا کنید.
 


http://media.teamxbox.com/games/ss/1072/1108053707.jpg
امتیاز بازی از سایتهای معتبر:

Game Spot:____6.7

IGN:____7.4

Eurogamer:____ 0.5

0.8____:Worth Playing

GameZone :____7.6

PGNx Media :____8.5

7.1____:Amped IGO

Game Axis :____8.8

9.1____: PC Gaming

Xequted:____0.7

GamePlasma: ____8.2

Strategy Informer: ____8.3




داستان و نحوه ی روایت بازی:
داستان بازی از زمانی آغاز میشود که فردی به نام ویکتوریا مکفرسن مأمورد مخفی و کاراگاه جنایی مخصوص سازمان FBI با چند لیوان قهوه نمایان میشود و آن را به پلیس جلوی ساختمان تعارف میکند. در انجا هم قتلی اتفاق می افتد که فردی بر اثر ضربات مکرر چاقو کشته شده است,حالا شما باید راز این قتل و سایر قتلها و ارتباط قتلهای شهر شیکاگو با شهر پراگ پی ببرید و معماهای نهفته در آن را حل کنید .اشتباه نکنید این قاتل فقط این یک نفر را در بازی نمیکشد بلکه افراد زیاد دیگری را میکشد که هر یک به نوبه ی خود جالب و جای تأمل دارند زیرا قاتل با کشتن هر فرد اثری به عمد از خودش به جای میگزارد همچنین قبل از کشتن افراد هم با به تصویر کشیدن صحنه ی مقتول مشخص میکند که مقتول اصلی کیست و شما از این طریق میتوانید بفهمید که قاتل کیست ولی باید دقت زیادی را بکنید چون هر رد پا جای بحث و تأمل فراوان است.در بازی شخصیتهای متعددی وجود دارند که هر کدام دارای ویژگیهای خاص خود میباشند.قاتل در کشتن افراد بسیار خبره است و بازی بسیار وحشیانه دنبال میشود به طوری که در این قتل قاتل شکم مقتول را به طرز وحشتناکی دریده است و تمامی محتویات درون آن را بیرون ریخته است که این خود گواه یک بازی وحشیانه و خشن است, شما در آنجا خواهید دانست که این پنجمین قتل او بوده است پس در این قسمت از آن عکس میگیرید.اهم شخصیتهای بازی عبارتند از ویکتوریا مک فرسن_کلارا_کلر_میلر_گاس مکفرسن_تاد بروينگ_ استالينک_مارک_ريچارد _آيدا و و بلاخره قاتل داستان که همه ی شما دوست دارید بدانید که او کیست؟داستان بازی در روند تأثیر گزاری بر بازی و هیجان انگیز شدن آن نقش اساسی دارد .در صورتی که بازی از داستان خوب و بی نقص برخوردار باشد بقیه ی قسمتهای بازی از جمله گیم پلی و فیزیک و غیره هم به آن مرتبط میشوند یعنی همه مانند زنجیری به هم متصل میشوند که در صورتی که حلقه ی اصلی یعنی داستان بازی بد باشد اعضای دیگر نیز هدف خود را است میدهند.بازی که از داستان تکراری و بی ربط با بازی برخوردار باشد به هیچ وجه نمیتواند موفق باشد زیرا هدف را برای بازیکن تعیین نکرده است و آدم از بازی که هدفی نداشته باشد زود خسته میشود.به نظر شما بازی still life کدام یک از این دو عامل را دارد؟آیا داستانی بی معنی و بی ربط را دارد و یا داستان بی نقص و عالی را دارا میباشد؟بله درست حدس زدید بازی زیبای still life (طبیعت بیجان) دارای داستانی عالی و کاملأ حرفه ای است که نشان میدهد که کمپانی سازنده ی این بازی هم به این نکته توجه کرده است.بازی جریان قتلهای زنجیره ای است که همگی به گونه ای به هم مرتبط میشوند و انگار عامل همه ی آنها یک نفر بوده است چرا که مشخصات کشته شدن همه ی قربانیان یکی است ظمنن قاتل فقط زنان را میکشد آن هم با چاقو,انگار که قاتل مرض روانی دارد ,آیا فکر میکنید او بیمار است؟یا فکر میکنید او خشم به خصوصی را نسبت به زنان دارد؟و یا فکر میکنید برای گرفتن زیورآلات و جواهرات زنان را میکشد و یا موارد دیگر؟به نظر شما کدام یک از عوامل بالا هستند.پاسخ آن را با بازی کردن بازی میتوانید پیدا کنید.البته ما تمامی مراحل و فصلها و معماها را مو به مو حل کردیم تا در بازی مشکلی نداشته باشید. حدود 54% و گاهی وقتها 57% درصد بازی داستان ان است و در صورتی که داستانی عالی و خوب را دارا باشد میتوان گفت که بازی موفق بوده است.البته نباید موارد دیگر را دسته کم گرفت.شما در نقش زنی به نام ویکتوریا Macpherson هستید که پدربزرگ او هم کاراگاه بوده است ولی او هم به طرز مشکوکی به قتل رسیده است گویی که تمامی این قتلها به هم مربوط میشوند در همه ی افراد مقتول اثرات ضربات چاقو روی بدن آنها دیده میشود.حتي سازمان FBI هم از پیدا کردن این قاتل گریزان است و نمیتواند ان را پیدا کند. این قاتل حرفه ای کیست؟این سؤال را شما باید در بازی جواب دهید و به وسیله ی آن معماها را حل کنید و آقبت قاتل را پیدا کنید.دوست ندارم بگم که آخر این داستان چه میشود ولی باید به شما فقط این را بگویم که نمیتوانید حتی پس از مرگ قاتل چهره ی واقعی او را ببینید. چون او داخل فاضلاب می افتد,قاتلان هیچ وقت چهره ی خود را نشان نمیدهند.شاید داستان بازی still life نقطه ی اوج بازی و گامی بسیار مهم در جهت هیجان انگیز کردن و پیدا کردن هدف در بازی است.در بازی جک قاتل اگر دوستان آن را بازی کرده باشند متوجه نکات ضعف و کمبودهی زیادی میشوند,در بازی still life سعی شده است که این اشکالات را برطرف نمایند تا بازی از جک قاتل زیباتر و دارای نوآوریهای جالب گردد همچنین باعث شود که بازی صاحب هیجان به خصوصی شود.دوربین بازی همانند بازی سایبریا است یعنی میتوانید با ماوس و کلیک ان را انجام دهید.شما در این بازی میتوانید از صحنه ها عکس گرفته و بسیاری از معماها را به وسیله ی آن کشف کنید درست عین واقعیت.داستان خوب و زیبای بازی باعث شده است که بازی شکل کاملأ طبیعی و واقعی به خود بگیرد.شما پس از مدتی انجام دادن بازی متوجه میشوید که واقعأ غرق بازی شده اید خودتان هم علت آن را نمیدانید ولی نمیتوانید از آن جدا شوید و حتي در مدرسه و خواب و در همه جا به فکر حل کردن معماها در بازی خواهید بود,علت این اتفاق باز هم داستان عالی بازی است که باعث شده است شما را به طرز وحشتناکی در بازی فرو ببرد و همه ی فکر زندگی شما را متمرکز در بازی و حل راز قتل کند.راز قتلهای پشت پرده و هولناکی که همگان از حل کردن آن گریزانند.بازی از نظر داستانی به راحتی میتواند جلوی بازیهای مطرحی مثل سایبریا و جک قاتل و نگهبان بایستد و به احتمال زیاد هم میتواند از نظر داستانی از آنها برتر باشد.بازی شامل هفت فصل است که هر فصل شامل معماهای جالب بسیار زیادی است.در کل داستان بازی بسیار عالی و جالب است.

http://img.metaboli.fr/products/StillLife/en/screenshot2.jpg
بررسی شخصیتها و خصوصیات آنها:

[b]گاس مکفرسن

پدر بزرگ ویکتوریا مکفرسن است که خصوصیات خود را هم تا حدودی به نوه اش منتقل کرده است.او در پراگ زندگی میکرد و مسؤل بررسی قتلهای زنجیره ای در آنجا بود.شخصیت محبوب برای ادونچر بازان و چهره ی غمزده به خاطر کشته شدن نامزدش جلوی چشمان او.او هوش بالایی را دارد و به همین خاطر در بسیاری از موارد میتوانست همه چیز را حل کند.از او یادداشتهایی برای ویکتوریا به جا مانده است که تا حدود بسیار زیادی در پرونده ی او تأثیر میگزارد و منجر به پیدا کردن ردهای قاتل میشود.
ويکتوريا مکفرسن
بازرس مخصوص سازمان FBI است که او قاتل را به قتل میرساند.شخصیت اصلی بازی و نوه ی گاس مکفرسن که نسبت به همه چیز کنجکاو است و به همین خاطر هم توانست قاتل را پیدا کند و جان آخرین قربانی را نجات دهد.مأمور اصلی بررسی قتلهای زنجیره ای است که در شیکاگو رخ میدهد.او از هوش و درایت و شجاعت بلایی برخوردار است و مانند پدر بزرگش یعنی گاس مکرفسن کنجکاو و نترس است.
کلار
شخصیتی که به خاطر آشنایی که با مقتولین دارد در ردیف متهمان درجه اول قرار میگیرد.او با بسیاری از مقتولین آشنایی دارد و مدارکی که وجود دارد او را محکوم میکند که او قاتل است ولی او که قاتل نیست؟بعدأ معلوم میشود که قاتل او نیست ولی ویکتوریا بین او و مارک اکرمن شک دارد و به همین دلیل سبب میشود که با تحقیقات بیشتر به هدف برسد.
کلر
او فرد با تجربه ای است که ویکتوریا را در بسیاری از موارد راهنمایی میکند زیرا از او با تجربه تر و مافوق او است.به دلیل باتجربگی و توانایی خوب او در پیدا کردن قاتلها به مقدار زیادی به ویکتوریا کمک میکند.او یکی از کاراگاههای برتر و ارشد شیکاگو و سازمان FBI است.
استالينک
در شهر پراگ و در زمانی زندگی میکرد که پدربزرگ ویکتوریا یعنی گاس مکفرسن در آنجا بود.او با قاتل تا حدودی همکاری میکند و مانع آن میشود که گاس مکفرسن حقیقت را کشف کند در حالی که او مسئول رسيدگي به پرونده ي قتل هاي پراگ است ولی از پیدا کردن قاتل امتناع میکند شاید این هم یکی از دلایلی باشد که نامزد گاس مکفرسن یعنی آیدا جلوی چشمان خودش کشته شد.یعنی اگر او در پرونده ها خللی ایجاد نمیکرد به احتمال زیاد قاتل پیدا میشد.
تاد بروينگ
او شخصیتی است که در شیکاگو زندگی میکند و رئيس پليس شهر شیکاگو هم است.او هم قصد دارد راه استالينک را ادامه دهد تا نگزارد که ویکتوریا به قاتل برسد و راز قتلهای زنجیره ای را کشف و به آن خاتمه دهد.شاید مثل استالينک میخواهد یکی از بازرسهاییی که راجع به پرونده تحقیق میکنند کشته شوند و یا مثل گاس مکفرسن نامزدشان و یا یکی از اعضای خانواده ی آنها کشته شود.فردی بداخلاق و بدجنس است که چیزی که به آن فکر نمیکند پیدا کردن قاتل است در حالی که او هم رئيس پليس است!!!
ميلر
کاراگاه جوان ناموفقی است که با ویکتوریا در حل مسایل کمک میکند او زیاد با تجربه نیست و با دیدن صحنه ی قتلهای وحشتناک حالش به هم میخورد اصلأ در این بازی شبیه به کاراگاهها نیست فقط او با حل مسایل و بررسی پرونده ها و غیره به ویکتوریا کمک میکند.
ريچارد
او نامزد ویکتوریا مکفرسن است و صاحب یک گالری نقاشی است که نقاشیهای مختلفی را در نمایشگاهش به نمایش میگزارد در نمایشگاه او نقاشیهای مارک اکرمن دیوانه هم است که باعث میشود که مارک اکرمن را در ردیف اول مظنونین قرار دهد.او هم تا حدود زیادی به ویکتوریا در پیدا کردن قاتل کمک میکند.
آيدا
او نامزد گاس مکفرسن در شهر پراگ است ولی گاس و او به هم نمیرسند چون آن دو درگیر یک پرونده قرار میگیرند که باعث میشود که قاتل پراگ نامزدش را جلوی چشمان گاس به قتل برساند و ...
مارک اکرمن
جوانی است که نقاش است و در ردیف اول مظنونین قرار دارد چون او نقاشیهایی را میکشد که صحنه های قتل است و هیچ هم اظهار نمیکند که این قتلها کار او است.به طور کلی او دارای مشکل روانی است.او عکس مقتولین را میکشد و در گالری ریچارد میگزارد که به وسیله ی همین نقاشیها هم است که آخرین قاتل نجات میابد.
قاتل
او به طور حتم دارای مشکل روانی است که با چاقو مقتولین را با چاقو تکه تکه میکند.مظنون اصلی جناب مارک اکرمن است و به طور 90% او قاتل است.قتلهای شهر پراگ با قتلهای موجود در شیکاگو بسیار مشابه هستند شاید هم عامل هر دو یک نفر باشه...اونی که مسلم و قطعی است این است که او دارای مشکل روانی است ولی رد پاهایی را نیز از خودش به جای میگزارد مثلأ عکس قاتلان را میکشد و یا عکس کسانی را که میخواهد بکشد به صورت نقاشی میکشد بعد از صحنه ی قتل نقاشی میکشد!!!

گرافیک و گیم پلی بازی:


گرافیک در بازیها یکی از اساسی ترین چیزهایی است که باید رعایت شود و به نحو احسن با موارد دیگر همخوانی داشته باشد.خوشبختانه گرافیک بازی طبیعت بیجان تا حدودی عالی است حد اقل از بازیهای معروف هتل اورفه و جک قاتل که شخصیتها در آنجا 1 بعدی بودند بهتر بود و برای مثال در بازي هتل اورفه شما گاس را فقط در دمو ها ميبينيد ولی در بازی طبیعت بیجان به نحوی دیگر است.برفها به نحو فجیعی افتضاح طراحی شده بودند یعنی مثل اینکه چند تکه کاغذ دارد پایین می آید و این حس در بازیکن پدید نمی آید که در فصل سرد سال است و دارد برف میبارد هر چند که در مقایسه با چند بازی هم سبک خود بهتر است ولی حد اقل در مقایسه با بازیهای سطح بالا مثل سایبریا بسیار نامناسب است.به هر حال هر بازی در هر قسمتش یه جای لنگ دارد دارد و از میا نکات قوت زیادی که بازی دارد یه یا دو نکته ی منفی هم وجود خواهد داشت که البته ما همیشه باید به نیمه ی پر آن نگاه کنیم نه خالی آن متأسفانه گیم اسپات در این مورد مرتکب اشباه شده است.در بسیاری از بازیها مثل بلک میرور و سایبریا و غیره بسیاری از وسایل بر اثر پدیده های طبیعی مثل باد به حرکت در می آمدند ولی در بازی طبیعت بیجان در بعضی جاها به این مهم توجه نشده است مثلأ اگر دیده باشید در اتاق کنترل و چند اتاق دیگر مثل اینکه اتاق نقاشی است و به شکل ثابت اونجا قرار گرفته است در حالی که با انجام دادن کاری یا حل معمایی یا چرخاندن دوربین معلوم میشود که ثابت نیست.اشیای مختلفی مثل عکس روی میز شکل بسیار بد و نامناسبی را دارند و به هیچ وجه با محیط 2 بعدی بازی همخوانی دارد چون 1 بعدی است و باعث برهم خوردن تعادن بازی میشود.به این موارد ضعف گرافیک تا حدودی اشاره کردیم چون هر بازی که نکته ی مثبتی را داراست نشانه ی آن نیست که این بازی خوب است و بله بگید من امتیاز کامل را بهش میدهم.باید به طرز موشکافانه و عمیق به موضوع بنگریم تا ماهیت اصلی بازی مشخص شود و موارد دیگر نیز افشا شوند و نکات منفی نیز بر زبانها بیفتد به هر حال این بازی هم از این عامل مستثنا نیست و همین چند چیزی که به شکل خلاصه وار گفتیم اهمیت توجه فراوان به این قسمتها را میرساند.در بازی طبیعت بیجان در پس عاملهای ضعف نقاط قوت فراوانی را دارا میباشد برای مثال در ساختمانهایی که نمای بیرونی دارند اگر به دقت توجه کرده باشید میبینید که نور حاصل از چراغ به خوبی اطراف خود را نورانی کرده است و همین نور باعث دیدن خیلی از چیزها میشود.طراحی نمای ساختمانها هم حرف ندارد و بسیار عالی ساخته و پرداخته شده است.در بعضی جاها ما شاهد وجود آتش بودیک اگر یادتان باشد در بازی بلک میرور آتش بسیار بد و غیر طبیعی طراحی شده بود ولی در بازی طبیعت بیجان آتش به طرز زیبا و کاملأ طبیعی طراحی شده بود که نشان میدهد که واقعأ روی این قسمت خوب کار کرده اند.توجه کردن به مسایل طبیعی امر مهمی است مثلأ همین برفها یک پدیده ی طبیعی است که در صورتی که روی آن به درستی کار کرده بودند به هیچ وجه به این شکل درنمی آمد و دانه های برف به طرز طبیعی و زیبایی طراحی میشد.جویهای آب روان نیز بسیار طبیعی هستند آبی که در آن جریان دارد بسیار طبیعی و زیبا است به طوری که تا حدود بسیاری به طبیعی خودش شبیه است.نورپردازی در بازیهای سبک ادونچر جنایی بسیار مؤثر است زیرا باعث میشود که معماها و مسايل و اشیای بازی به خوبی دیده شوند و کاراگاه در دستیابی به هدفش موفقتر عمل کند همانطور که گفتیم در بازی طبیعت بیجان به این امر توجه فراوان شده است و برای هر جای بازی تدبیری اندیشیده اند.برای مثال شما در بازی طبیعت بیجان در محیط تاریکی هستید که از لای در یا از لای پنجره نور کمی منعکس میشود که باعث میشود نور به جاها و وسایل مختلف برخورد کرده و فضای زیبایی را به وجود آورد و این احساس در بازیکن به وجود آید که بازی تا حدودی به واقعی نزدیک است و باید به هدفش برسد که این امر باعث میشود بازی جالبتر و جذابتر شود اگر راستش را بخواین آدم فکر میکنه که این صحنه واقعی است.گیاهان و در پنجره ها به شکل بینظیری ساخته و آدم را در محیط 2 بعدی زیبا و واقعی قرار میدهد با توجه به اینکه خود شخصیت 3 بعدی است و باعث شده است که بازی بسیار زیباتر شود.به صحنه کشیدن قتلها هم بسیار کار زیبایی بود که واقعأ خواهان کار زیادی است که سازندگان بازی به نحو احسن و به صورتهای مجزا قتلهای مختلف را به شیوه ی زیبا طراحی کرده و برای هر یک طرحهای زیبایی را ارایه داده بودند.شکل صورت در هر بازی در روند بازی تأثیر میگزارد مثلأ در بازی GTA شکل صورتها به درستی و به زیبایی طراحی نشده اند ولی باز هم از بازیهای هم سبک خودش بهتر است.خوشبختانه در بازی طبیعت بیجان شکل صورت و فرم اندامها به شیوه ی زیبایی درست شده است ولی باز هم در جاهایی مشکلاتی را دارد مثلأ در بعضی جاها با حرکات سریع شکل صورت از فرم عادی و طبیعی خودش در یک لحظه خارج میشود که این هم تأثیر چندانی در بازی ندارد.نحوه ی لباس پوشیدن و طراحی لباس برای هر فرد هم بسیار مؤثر و مفید است که شما میبینید که برای هر شخصیت بستگی به شخصیت آن فرد لباسی را طراحی کرده اند که متناسب با اندامها و صورت و حرکات شخصیت باشد و باعث عیب و نقصی نشود.حرکاتها هم بسیار مؤثر است به خصوص در بازی طبیعت بیجان که یک بازی سبک ادونچر است باید حرکات خوب و طبیعی و سازمانیافته طراحی شده باشند تا به روند بازی و قسمتهای دیگر بازی به خصوص شخصیتها صدمه نزد.مثلأ طرز راه رفتن یک زن را باید طوری طراحی کنند که آدم فکر کند که این زن است و مرد هم همینطور.حرکت اشیاء مختلف مثل کاغذ,چاقو,دسمال,درخت و غیره باید بینقص و طبیعی باشند که در این بازی تا حدودی به آن توجه شده است ولی در بعضی موارد مثل عکسها و کاغذها بسیار ضعیف بوده است تا حدی که عکسها شکل1 بعدی دارند و اصلأ با محیط 2 بعدی و شخصیت3 بعدی بازی همخوانی ندارد ولی حرکت درخت و ماشین کاملأ طبیعی بوده اند و طراحی هر یک نیز بی نقص و عیب است.اگر به شب کریسمس نگاه کنید میبینید که ساختمانها و درختها چراغانی شده اند باید این چراغانیها به نحوی باشد که اولأ خود طبیعی بوده و یا به طبیعی نزدیک باشند و همچنین سطحی را که نورانی کرده است را باید به نحو احسن نورانی کند یعنی چراغهای کوچک نور کمتر و سطح کمتر را چراغانی کرده و چراغهای بزرگتر به عکس.خوشبختانه در بازی طبیعت بیجان این امر تا حدود بسیار زیادی رعایت شده است تا حدی که بسیار به واقعیت نزدیک هستند و باعث زیباتر شدن و واقعی جلوه دادن بازی است.برای مثال آتشی که در بعضی از جاها دیده میشود مثلأ آتش شومینه ها و غیره به طور بسیار نزدیک به واقعی طراحی شده اند به طوری که هم آتش جلوه ی واقعی پیدا کرده است و هم فضایی را که روشن کرده است بسیار زیبا هستند.در بعضی قسمتها ما بینیم که پنجره ها با چوب و اشیای مختلف گرفته شده اند ولی در لابه لای آن شکافهایی وجود دارد که نور به طرز زیبا و واقعی روی سطح زمین کشیده است در حالی که نور چراغ هم روشن شده است در آن محل ولی نور چراغ از نور طبیعی کاملأ متمایز جلوه داده شده است.اشیای مختلف مثل چاقو که در معرض نور قرار میگرند به طرز زیبایی براق میشوند و نور را منعکس میکنند.آما باریدن برف هم در این بازی خودش حکایتی دارد به طوری که همه ی نقدنویسان بزرگ مثل آقای مارک داکلاس موضع جدی را گرفته بودند و به شدت به این مورد اعتراض داشتند حالا از شکل و طراحی خود برف بگزریم که مثل یک تکه کاغذ است باید این را هم بگویم که این برفها با باریدن بر روی زمین نه این است که آب شوند و نه روی زمین بریزند فقط در بعضی از جاها برف ریخته است در حالی که مقدار بارش بسیار بیشتر از این مقدار است.سایه ی اشاء هم خوب بود به طوری که شما در هر قسمت نور قرار میگرفتید سایتان به شکلی دیگر درمی آمد و زاویه ی آن کاملأ طبیعی بود البته در بعضی قسمتها اصلأ زاویه ی تابش نور با سایه همخوانی ندارد.متمایز بودن اشیای قدیمی و فرسوده از اشیای جدید هم به خوبی در بازی به تصویر کشیده شدده است.در کل اگر یه نتیجه گیری کلی از موارد گفته شده داشته باشیم متوجه میشویم که نقات قوت گرافیک بازی به مراتب از نقات منفی گرافیک بیشتر هستند پس این مشکلها و ضعفهای کوچک به هیچ وجه نمیتواند در بازی خللی ایجاد کند و باعث تغییر در روند بازی داشته باشد و بازی را از مسیر کلی خود بازدارد.به نظر شما چنین است؟

http://www.thenewgamer.com/img/screens/still_life/1.jpg


معماهای بازی:


در بازی طبیعت بیجان معماهای زیادی را داشتیم که سطح آنها تا حدودی خوب بود و در طراحی آن مشکلی نبود.حل کردن معما در بازیهای سبک ادونچر از اهمیت بالایی برخوردار است و تا حدودی هم نام خود را از معماهایش گرفته است.وقتی نام ادونچر به میاد همه به فکر معماهای موجود در آن می افتد که نشان میدهد معما در چنین بازیهایی از اهمیت بالایی برخوردار است.در بازی معماهای زیادی بود اول معماهایی که با صحبت با افراد مختلف و یا دیدار با آنها حل میشد که در بازی در قسمتهای مختلف چنین معماهایی را دیدیم.دومین معماهایی بودند که باید به طور مستقیم و با ذهن و هوش خود حل میکردیم چنین معماهایی خواهان صرف وقت و زمان بیشتری است و هوش و زرافت بیشتری را نیز نیاز دارد.در بازی طبیعت بیجان پرش و نوآوری خوبی را در بخش معما داشت مثلأ تطابق عکسها و تابلوهای مارک اکرمن با صحنه ی قتل یکی از قسمتهای جالب و کاراگاهی بازی بود که خودش جدید و جالب بود و یا مثلأ پختن کیک که با استفاده از دستورالعمل حل میشد و یا چیدن گردنبند با مهره های الماس و قلب بود.معماها هم در بازی طبیعت بیجان دارای سطح قابل قبولی بودند و از بسیاری از بازیهای هم سبک خودش مثل سایبریا به نظر بنده بهتر و جالبتر بودند.یکی از قسمتهای معما که بسیار مورد توجه بنده بود قسمت درست کردن کارت قلابی برای ویکتوریا بود که برای اینکار کارت یکی از اعضای تفریحگاه را گرفت و عکس خودش را به جای عکس اون گزاشت و خلاصه با کارت جعلی وارد تفریحگاه شد و لیست تمامی کسانی را که در آنجا دیشب بودند را یافت که واقعأ جالب و منحصر به فرد بود و نوآوری جالبی بود که در زمینه ی معماها صورت گرفت.بعضی از معماها هم بسیار مشکل بودند به طوری که باعث خرد شدن اعصاب بازیکنان و ترک کردن بازی میشد برای مثال باز کردن درب تفریحگاه که بسیار مشکل بود و برای بازیکن یک مشکل اساسی را به وجود می آورد.در بازی طبیعت بیجان حل معماها باعث کشف جای خاصی یا دسترسی به آن و همچنین کشف رازهای نهفته بود ولی در بازیهای همین سبک که دارینوس فارسی کرده است مثل سفر به ماه چنین نیست برای مثال شما با حل هر معما امتیاز مخصوص به آن مرحله را میگرفتید و با حل هر معما به ماده ی جدیدی دست میافتید.معمها از نظر طراحی بسیار عالی بودند و به نظر من یکی از بهترین معماهای بازیهای دارینوس بودند و به احتمال زیاد بهترین معماهای بازهای ادونچر جنایی بودند.ولی باز در بعضی قسمتها مثل پیدا کردن حلقه ها که کاری بس طاقت فرسا بود و وقت زیادی را سرف پیدا کردن آن باید میگزاشتید.ولی از نظر متمایز بودن معماها با هم بسیار عالی بود و تا حدود بسیار زیادی به پیشبرد بازی کمک میکرد تا آنجا که باعث میشد که معماهای تکراری را در بازی نداشته باشیم برای مثال پختن کیک که خودش یک معما بود در حالی که اصلأ ربطی هم به سری بازیهای جنایی ندارد و فقط جهت تنوع در معماها و جالبتر شدن بازی بود از اون طرف هم معماهایی مثل پیدا کردن حلقه و باز کردن درب تفریحگاه بس کار مشکلی بود که این همانطور که گفتم تمایز فراوان بین پختن کیک را تا چنین کارهایی میرساند.معماها با روندباز همخوانی خوبی داشت و معمایی را ما نداشتیم که بی دلیل در کنار مراحل مختلف بزارند و ربطی هم به بازی نداشته باشد.اگر موافق باشید مرور خلاصه ای را بر کلیه ی معماهای موجود در بازی کنیم در حالی که اگر یادتان باشد ما کلیه ی معماهای مهم را حل کردیم.در قسمتی که پله ها خراب میشوند شما به بالکن میپرید و از آنجا میتوانید به پایین ساختمان بروید همچنین در ادامه ی معماهای فصل یک گفتیم که به سردخانه میروید که برای ورود به آنجا مز لازم دارید رمز را وارد کرده و معما حل میشود و شما میتوانید وارد سردخانه شوید پس از این معما شما معای دیگری را در فصل یک داشتید که با رفتن به خانه باید آن را حل میکردید این معما به این شکل بود که با قرار دادن مهره هایی کنار هم باعث درست کردن آن میشدید که این هم یکی دیگر از این معماها بود.در فصل اول معماهای زیاد مشکلی را نداشتیم علت آن هم این بود که تا کسانی که تازه وارد هستند خود را با محیط بازی و معماهای بازی وفق دهند و برای روبه رو شدن با معماهای سختتر آماده شوند.در فصل دوم هم معماهای نچندان سخت را داشتیم برای مثال در انتهای سالن معمای دیگری است.بر روی معما مکعبهایی است که از تعدادی خطوط متقاطع تشکیل شده است.شما باید این خطها را بشمرید بعد رمزی را که از کنار کتابخانه برداشتید در آنجا جای گزاری کنید پس از این کار دستگیره را کلیک کنید تا معما حل شود.در صحنه ی دیگری که وارد اتاقکی میشوید که باید اهرمها را طوری جابجا کنید تا دستگاه راه اندازی شود که با حل آن هم این معما تمام شود.در طراحی معماهای فصل دوم هم تا حدود بسیار زیادی خوب عمل کردند و در ساخت و تدوین آن مشکلی مشاهده نمیشود.در فصل سوم تنوع خاصی در معماها پدید می آید به طوری که در آن به جا گزاشتن اثر انگشت مظنون و پختن کیک وجود دارد.در قسمتی از معماهای فصل هشتم شما بطری را برمیدارید و با وسایل فرچه و کاغذ و قوطی پودر مخصوص اثر انگشت را بر روی کاغذ میندازید.در قسمتی دیگر در خانه به پختن کیک طبق دستورالعمل میپردازید.در فصل چهارم هم معماها باز یه کمی سختتر میشوند البته در فصل سوم معماها سخت نشدند بلکه آسانتر هم شدند.در قسمتی از معماهای این فصل دیدیم که عکسی را با محل مطابقت میدهید.در عکس نیمکتهای قدیمی وجود دارند ولی در اینجا نیمکتها عوض شده اند در قسمت دیگری عکس را با صحنه ی جنایت مطابقت میدهید و تفاوت بین آن را مشاهده میکنید تا قدمی دیگر در نزدیک شدن به مظنون بردارید.بروید.در قسمتی دیگر از معماهای این فصل وارد درب marks place میشوید ولی در قفل است که با حل کردن معمای روی درب میتوانید درب را باز کنید.در فصل پنجم هم معماهای زیبایی وجود دارد که در یکی از قسمتها وارد اتاق ویژه ای که کولار از آن حرف میزد بشوید ولی قبل از ورود باید معمایی را حل کنید که با حل آن معما مجسمه هایی را میبینید.در قسمت مجسمه ها هم با حل معماهای ساده ای باعث میشود که گامی دیگر در پیدا کردن مظنون بردارید با حل کردن معمای مجسمه ها وارد مکان مخفی میشوید که باید وارد اتاق بعدی شده و قابی را که بالای شومینه است را بررسی نمایید.باید تصویر این قاب را مانند قاب اتاق قبلی بچینید با حل این معما شما میتوانید لیست مهمانهای دیشب تفریحگاه را مشاهده کنید{تفریحگاه جایی است که در آن کارهای خلاف و زنان بدکاره انجام میشود}شما در این مرحله به این نکته پی میبرید که مارک اکرمن -وکلاب- تود برونیک { رئيس ویکتوریا}در آنجا بوده اند پس دوباره گامی دیگر در نزدیک شدن به مظنون برمیدارید با پی بردن به این معما این مرحله هم تمام شود.البته فراموش نکنید که ما خلاصه ی معماها را میگوییم و شاید چند تا از معماها را جا بیندازیم.در فصل ششم هم در قسمتی از معماها دیدیم که به کنار پل میروید و با کلیک بر روی قایقی باعث برخورد آن توربین میشود و توربین از حرکت می ایستد و شما میتوانید از پرده های توربین بالا بروید و وارد حوضچه شوید در آنجا هم دوباره معمایی است معمای سطلها است که شما باید با ریختن مقدارهای معینی آب در سطل باعث خارج شدن شما از آن محل شوید.در قسمتی دیگر از سری معماهای این فصل شما نیازمند 6 حلقه هستید تا اهرم را حرکت دهید ولی شما پنج حلقه دارید که باید حلقه ی ششم را هم پیدا کنید که با پیدا کردن آن و چرخاندن آن معما حل میشود که با انجام این کار صحنه ی تکان دهنده ی قتلی را مشاهده میکنید که باز گامی دیگر در رسیدن و پیدا کردن مظنون است.در فصل آخر هم شما با هدایت روباتهایی باعث میشوید که اتاق فرمان بروید.و در قسمت دیگری هم با نگاه کردن دقیق به تابلوها متوجه میشوید که یکی از این قتلها هنوز اتفاق نیفتاده است و نشان میدهد که در کنار پل است.که با حل این معما هم به کنار پل میروید و جان آخرین قربانی را نجات میدهید.همانطور که در خلاصه ی معماهای بازی دیدید در طراحی آنها بسیار ظریف و ماهرانه عمل شده است و با نوعی تنظیم و تکنولوژی خاص باعث ارتباط روند بازی با معماهای بازی شده است.معماها مثل بسیاری از بازیهای ادونچر بی دلیل و غير منطقي نیستند و با طراحی خاص و منحصر به فرد باعث جذابتر شدن و زیباتر شدن بازی شده است.پایه و ریشه ی سری بازیهای ادونچر جنایی را معماها تشکیل میدهند که نیازمند صرف وقت و هزینه ی فراوان برای ساخت آن است که همین هم باعث شده است که کمپانیهای زیادی را برای ساخت این بازیها نداشته باشیم.ولی در بازی still life دیدیم که واقعأ معماها خوب و در سطح استاندار بودند.


http://a248.e.akamai.net/f/248/5462/2h/images.gamezone.com/screens/24/2/58/s24258_xb_34.jpg

صداگذاری وافکتها:
صداها نقش اساسی را در همه ی سبکها دارد منتها در بازیهای سبک ادونچر یه خورده بیشتر چون باید بازیکن هوشش تیز و حواسش جمع باشد و صداها را به خوبی دریافت کند و موارد مختلف را به کمک آن کشف کند و به سوی آن رود.همانطور که در دارینوس هم فقط این قسمت را عوض میکنند و صدای افراد را تغییر داده و صدای یک نفر دیگر را میگزارند.صداگزاری از بخشهای مجزا ولی در مجموع متصل به هم تشکیل شده است.مانند یک دستگاه بدن انسان است که هر دستگاه از اجزای مختلفی مثل قلب و غیره تشکیل شده است و در داخل هر دستگاه نیز اجزای مختلفی مثل بطن و غیره وجود دارد که کل این دسگاه(برای مثال گردش خون) باعث به جریان افتادن گردش خون در انسان میشود شاید فکر کنید که یک دستگاه مجزا است و با دستگاه های دیگر ارتباطی ندارد ولی همه و همه یک هدف را دارند و برای رشد بدن کار میکنند.بله بازیهای کامپیوتری نیز به همین شکل هستند برای مثال گرافیک و صداگزاری و غیره دستگاه های مختلف آن هستند و هر دستگاه هم کار خاص و از اجزای دیگری تشکیل شده است و همه و همه برای کامل شدن و راه اندازی بازی تلاش میکنند.حالا صداگزاری هم که یکی دیگر از اجزای آن است از قسمتهای مجزا و متصل به هم تشکیل شده است که به این شرط میباشند.صداگزاری برای حرکت پاها و برخورد دست با اشیای مختلف:این قسمت بسیار مهم است و اگر سازندگان بازی تلاش زیادی را برای ساخت آن انجام دهند به طور حتم بازی بسیار بهتر میشود.اگر صدای ناشی از حرکت دستها و پاها را از روی نمونه ی اصلی بگیرند بازی شکل زیباتر و طبیعیتری را به خود میگیرد و باعث میشود که بازیکن خود را در محیطی با صداهای طبیعی حس کند و واکنش خاصی را نسبت به صداها انجام دهد.خوشبختانه سازندگان بازی روی این قسمت به خوبی کار کرده اند و صدا آنها بسیار به واقعیت نزدیک است.در قسمتی دیگر صداگزاری برای پدیده های طبیعی است.در صورتی که صدای این اشیاء طبیعی جلوه کنند بازیکن خود را در محیط واقعی با پدیده های طبیعی واقعی مثل صدای خرد شدن بلورهای برف و یا صدای آب و غیره میبیند.در بازی طبیعت بیجان شاید روی این قسمت کمتر از بقیه ی قسمتهای صداگزاری کار کرده اند و علت آن هم طبیعی جلوه دادن پدیده ها است که باید صدا با مکان و شئ همخوانی داشته باشد.قسمت دیگر در ساخت صداگزاری صدای افراد است که واقعأ باید روی این قسمت دقت به خصوصی را داشته باشند چون دارینوس فقط این قسمت از صداگزاری را تغییر میدهد که شاید این خود اهمیت این بخش از صداگزاری را برساند.صدای هر فرد باید بستگی به قیافه و عادات و رفتار و حرکات و شخصیت و نحوه ی برخورد با افراد مختلف در زمانهای مجزا باشد.مثلأ به نظر شما صدای ویکتوریا باید صدای زن باشد یا یه دختر بچه که این تفاوت بسیار ساده است که باید رعایت شود و یا به نظر شما این درست است که ویکتوریا در زمانی با لحن جدی و صحبتهای اخمگونه و درهم حرف بزند و در قسمتی با چهره ی شاداب و دیوانه وار رفتار کند.باید روی این قسمت هم خوب کار کنند تا بازی زیباتر و جذابتر شود.خوشبختانه این قسمت تا حدود بالایی رعایت شده است و در سطح مطلوبی قرار دارد.قسمت دیگر از قسمتهای صداگزاری صدای اشیای دست ساز است یعنی ساخته شده توسط انسان.در بازی این صداها هم از اهمیت خاصی برخوردار بودند مثل حرکت ماشینها و آسانسور و غیره که تا به شکل خود و طبیعتر باشند بهتر جلو میدهند.در بازی این قسمت هم خوب و در سطح استاندار بود.اگر یه کل نگری را از تمامی اجزا و قسمتهای مختلف و مجزا ولی ومتصل به را از نظر کار داشته باشیم پی میبریم که بسیار عالی بودند و این قسمت هم با سایر قسمتها همخوانی دارد و لی در پس نکته های مثبت فراوان نقات ضعفی هم وجود داشت که البته در بسیاری از بازیهای همین سبک این مشکل تکرار شده است. بازی یک دست و یک نواخت است و مثل تعدا کثیری از بازیها فراز و نشیبهای سخت را ندارد که یک جاش مثل گرافیک خوب و جای دیگرش بسیار پایین باشد.در بازی still life کل دستگاه ها تا این لحظه با هم همخوانی کامل را داشته و هدف خود را به خوبی مشخص و سازماندهی کرده اند.بعضیها یک نقطه ی ضعف را به شدت بزرگ میکنند و آی در مورد آن حرف میزنند که انگار فقط در بازی این قسمت (نقطه ی ضعف)وجود دارد.اگر به کل نقاط ضعف و قوت نگاه کنید بهتر و جذابتر است.در بخش صداگزاری هم بسیار عالی بود و همه ی چیزها تا حد زیادی طبیعی بودند و یا نزدیک به طبیعی بودند.

کپی

برداری از این اثر بدون نوشتن نام نویسنده(undo) و نام سایت(www.darinoos.net) غیر قانونی بوده و
به موجب بند5 از ماده ی2 قانون حمایت از نویسندگان و ناشران مورد پیگرد قاونی قرار خواهد گرفت.

گزارش تخلف
بعدی